امير حسينامير حسين، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

اميرحسين گوگولو ماماني

تقويم ارديبهشتي اميرحسين

  چند وقت بود كه نمي رسيدم عكسهاي اميرحسين رو تو وبلاگش بزارم هرجند كه الان دير شده اما ماهي رو هر وقت از آب بگيري تازه است . پس از تقويم اين ماه شروع ميكنم   اميرحسين در قصرهنر (شام سالگرد ازدواج7فروردين) امير حسين روي دوچرخه علي پسرخاله   خونه مامان بزرگ با لباس راحتي تقريبا دخملونه  وقتي خاله براي عيد ديدني اومدند (تو و علي و ارتميس ) اصلا يكجا نمي ايستاديد كه عكس بگيرم اينم نتيجه اش: ...
23 ارديبهشت 1392

واكسن 18 ماهگي

سلام عزيز مامان بالاخره ديروز واكسن 18ماهگيتو تو درمانگاه شهرك شهيد باهنر زدي با من و تو با بابا بزرگ رفتيم من خيلي استرس داشتم اما خدا رو خوب بودي اولش فكر كردي اومدي ددر همش تو درمانگاه مي چرخيدي و بازي ميكردي تا وقتي بهت واكسن زدند جيغت در اومد اما وقتي از خانمه يه شكلات گرفتي ساكت شدي.بعد رفتيم داروخونه برات قطره استامينوفن خريدم كه تب نكني و بعدش يكسره خونه مامان بزرگ تو هم كلي ذوق كردي كه با علي بازي كردي و براي خاله كلمه هاي جديد لوبيا بده - كوتولون (كنترل تلويزيون) و آسانسور رو گفتي و هنر نمايي كردي ...
18 ارديبهشت 1392

مادرم با تمام وجود دوستت دارم

مادر امروز وقتي به ني ني وبلاگ اومدم اين جمله ((مادرم با تمام وجود دوستت دارم )) رو ديدم احساس شادي و شعفي وجودم رو فراگرفت و اين احساس رو مديون وجود اميرحسين شيرين و عزيزمه كه بارها خدا رو بخاطرش شكر كردم و از خدا خواستم كه به همه كسهايي كه دوست دارن طعم مادر شدن رو بچششن اين نعمت رو عطا كنه روز مادر سال گذشته اميرحسين تو آغوشم بود اما نمي تونست مامان بگه امسال فرشته كوچيك من با يه لحن قشنگي ميگه ماما ، ماماني و منم ميگم عزيزمامان و احتمالا سال آينده مامان دوست دارم و يا مامان روزت مبارك و اينا همه شيرينن چون يه جورايي رشد و روند تكاملي اميرحسين رو نشون ميده .        خدايا شكرت ...
8 ارديبهشت 1392

امير حسين و نقاشي صورت

با اميرحسين و بابايي رفتيم خريد هديه روز مادر- براي مادربزرگها كلي گشتيم چيز باب ميلي پيدا نكرديم در نهايت ترجيح داديم بريم شام بخوريم تو رستوران قسمت بازي كودكان رفتيم تا موقعه تحويل غذا بازي كني بعد ديدم خانم گريم انجام مي ديده ازش پرسيدم اين بچه مي مونه تا صورتش گريم كنه ؟ بعدش با هم تصميم گرفتيم يه گريم مختصر روي صورت موش موشي انجام بده كه خودشم خيلي بهش خوش گذشته بود بعد با صورت نقاشي شده كلي بازي كرد و سيب زميني سرخ كرده و نون ساندويج خورد ولي خود اميرحسين خيلي راضي بود ...
4 ارديبهشت 1392

يك سال و سه ماه و سه روز

يك سال و سه ماه و سه روز از تولد اميرحسين عزيزم گذشته و توي مدت هر روز بيشتر از قبل خدارو شكر ميكنم و از خداميخوام كه منو تا به سرانجام رسوندن اميرحسين سالم و تندرست نگه داره و سايه پدرومادر بالاي سرش باشه تو اين مدت اميرحسين عاشق كتاب( بقول خودش د داب ) و كارتهاي بن بن بنشه  -حموم و آب بازي رو خيلي دوس داره هر وقت كسي مي ره حموم لباسشو مي كشه بالا كه يعني منم ببريد - بيرون و گردش رو خيلي دوس داره هروقت مي خواهيم بريم بيرون داد مي زنه ددر ددر - از اسباب بازيها يه دوره جوجه و ببري رو خيلي دوست داشت و الان طبل و حيوانهاي باغ وحشش دوس داره - شبكه پويا مخصوصاً لالايي هاشو دوس داره و شبا باهاش مي خوابه كارتون pingu عاشق رنگين كمون...
8 اسفند 1391

يك سالگي

يه نمونه عكس تولد 1سالگي اميرحسين كه هنوز روتوش نشده براتون مي زارم بقيه اش بعداً   ...
20 آذر 1391