دلتنگي مامان براي اميرحسين
اميرحسين عزيزم پسرنازم
يه چندوقتي مامان طاقت نمياره بياد اداره نميدونم چرا؟دلم واست تنگ ميشه احساس ميكنم دارم بهت ظلم ميكنم حق طبيعي تواينه كه من دركنارت باشم وباهات بازي كنم و بهت برسم . اخه واقعا هم ظلمه كه از ساعت 6صبح تا 3بعدازظهر از تو دورم.ميدونم تو هم در كنارمادربزرگت راحتي ،اما اينكه صبحها نميخوايي ازمون جدابشي سخته بابايي ميگه توبايدمردبشي و اين هم يه مرحله اي اززندگيته واز ويژگيهاي زندگي
جديده
همش از خدا ميخوام بهم صبر بده و شما دوستان خوب واسه ام دعا كنيد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی