نوروز 1392
امير حسين عزيزم
ماماني رو ببخش كه انقدر تاخير براي نوشتن مطلب تو وبلاگت داشتم و دارم كه وقايع و شيرينكاريهايت يادم رفته راستش همش ميگفتم وقتي عكس خواستم بزارم مطلب مي نويسم كه هر دو اينها باهم ميسر نشد. الان گفتم اول مطلب مي نويسم بعدا عكس مي زارم.
*****
يه چند وقتي كه من ميگم شيطون شدي اما مامان بزرگ و بابابزرگت قبول نميكنن و ميگن بچه امون آرومه !!! و به علت همين شلوغكاريهاي تو خونه تكوني تا روز آخر اسفندطول كشيد و خاله آلا كمكم كرد كه سفره هفت سين رو بچينيم همش سر سفره هفت سين مي گفتي اين چيه ؟ اين چيه ؟ فقط ماهي رو كه از قبل بلد بودي واسه ماهي ذوق مي كردي بعدشم همش سراغ آجيل و تخمه و شكلات مي رفتي و شكلات رو با پوستش مي خواستي و از تو پوست مي خوردي !!!!!! سر سفره انقدر شيطوني كردي كه بزور چندتا عكس گرفتيم . نيم ساعت بعد از سال تحويل دستت با اتو سوخت و تاول زد كه تا مدتها دستت رو نشون مي دادي و مي گفتي : اتو اتو الانم هر وقت اتو رو مي بيني اتو رو ات مي كني( مي زني)
خلاصه بگم نوروز امسال انقدر كارها پيش اومد نشد ما جايي بريم اما برات جندتا عكس ميزارم كه عكسها خود گويا مطالبند.
اين از لحظات اوليه سال تحويل و وقتي كه سفره هفت سين رو زمين بود -
بقيه ادامه مطالب
سفره هفت سين خونه مامان و بابا بزرگ (خانواده بابايي)
بالاخره تونستم يه عكس درست ازت بگيرم
و حالا خونه مامان بزرگ ( مامان خودم)
اين هفت سين خودم
شد سه مدل هفت سين - گرچه هفت سين منم با كمك خاله آلا آماده كردم -
تو تمام لحظات شيطوني خودت رو كردي گرچه همون نيم ساعت بعد از سال تحويل ، دستت با اتو سوخت و تا روزها بعدش دستت رو نشون مي دادي و مي گفتي : اتوووووووووووو