امير حسينامير حسين، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

اميرحسين گوگولو ماماني

تير

1392/4/30 12:51
نویسنده : چيكو
752 بازدید
اشتراک گذاری

امروز30تيره و تيرماه داره تموم ميشيه اما من نتونستم تو اين مدت چيزي بنويسم از مهمترين وقايع اين ماه دوچرخه خريدن توست

ماجرا ازاين قراره كه يه بار بهت گفتم ماشين دوستداري؟گفتي آله - منم گفتم برات ميخرم (تصميم داشتم برات ماشين اسباب بازي بخرم) خلاصه از اون روز ياد گرفتي هر چي مي خوايي مي گي ميخلي؟

يه روز تو حياط بردمت آب بازي كني دوچرخه پسرهمسايه رو ديدي هي گفتي دوچخه دوچخه ميخليي؟ منم گفتم مامان ، خودت سه چرخه كه داري بيا بريم خونه مامانجون (طبقه اول) سه چرخه ات اونجاست.يه كم آب بازي كردي به بهانه خيس بودن لباست اومدي خونه  و قضيه يادت رفت تا چندوقت بعد ، شبكه بازار داشت راجع به انواع دوچرخه حرف مي زد كه تو با يه شرمي گفتي: دوچخه ميخري؟

من و بابا هم گفتيم برات ميخريم تا يه روز سه تايي رفتيم دوچرخه فروشي اولين دوجرخه فروشي ، تو مغازه دوچرخه ها رو نگاه كردي دست به بوقشون زدي و بجه آرامي بودي و دومين مغازه كه رفتي ميخواستي سواردوچرخه بشي منم گفتم بيا سوارشو ببينم اندازه است؟ تو زودمي گفتي آله اندازه اس اندازه اس كه مدلهاشو نپسنديديم رفتيم مغازه سومي كه دوچرخه رو پسند كرديم آقاي مغازه دار گفت20دقيقه طول ميكشه تا رنگ سرمه اي و سفيدش رو سرهم كنم ماهمگفتيم ميريم 20دقيقه بعد ميايم  تو شروع كردي به گريه كردن ، گريه كردني كه تا حالا تو عمرم نديده بودم ميگفتي دوچخه بده ، دوچخه بده هرچي مي گفتيم بابا دوچرخه خريده آقا بايد درستش كنه كه كوتاه نميومدي حتي تا زماني كه دوچرخه رو خريديم و توماشين بود تو گريه مي كردي تا وقتي رسيديم خونه و دوچرخه رو خونه آورديم و تو سوارش شدي يك بند گريه كردي چشمکهوراحالا هروقت توتلويزيون دوچرخه نشون ميده مي گي دوچخه اميل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)