امير حسينامير حسين، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

اميرحسين گوگولو ماماني

بدون شرح

نگاه به عكس مظلومش نكنين نگاهي به ديواري كه  خط خطي كرده بندازين! توپولوها عروسك مورد علاقه اشه كه به مناسبت روز مرد براش خريديم اميرحسين خان مردكوچك عاشق اين عكسشم و اما مسواك زدن پسرم ...
5 آبان 1392

بدون مقدمه

يه روزي تو ارديبهشت ماه از سركار مرخصي ساعتي گرفتم،رفتم بازار ، تو خريدام اين لباس(خيلي جالبه شلوارش دم داره ) رو براي امير خريدم بقول خودش شير شده بود يه روز با بابايي اميرحسين رو برديم قلعه سحرآميز كه مدتها قرار بودببريمش اما آدرس دقيقش رو نميدونستيم!!!! ...
10 مهر 1392

اين روزها

اين روزها كه در تدارك جشن تولد دوسالگي اميرم (ميخوام تولدشو 2ماه زودتر بگيرم) كمتر وقت ميشه كه به وبلاگ امير حسين سر بزنم اين روزها عاشق ماشين بخصوص ماشين مك كوئين شده ،تفنگ بازي روخيلي دوست داره ميگه كيو بكنم ، كتاب فيل اومدآب بخوره رو دوستداره مياره همش ميگه برام بخونيدش،تالباس بيروني ميپوشيم ميگه بريم ماشين سواري، خودش ميگه هركي دعوا كنه كيو ميكنم (يعني اگه دعوام كنيد باتفنگ ميزنم ---چه خشن---) تو كارهاي خونه ميگه كمك كنم اسباب بازيهاشو جمع ميكنه توتختش مي ريزه (البته بيشتر اوقات در جهت عكس كمك ميكنه اماخوب ذوق كمك كردن داره) همش ميگه شيشه پاك كن بده - در و ديوار رو خط خطي كرده و عاشق نقاشيه وقتي غذا ميخوره يا از كاري لذت برد...
10 شهريور 1392

شب قدر

خدايا سلام تو اين شب قدرها ازت ميخوام به همه بخصوص بچه ها سلامتي بده و بچه ها رو از نعمت پدر و مادر وداشتن خانواده خوب ، خونه گرم محروم نكن خدايا براي كمك كن تا به واسطه لطف و مهربوني خودت اين امكان به وجود بياد كه همه بچه ها سلامت باشن ، بتونن درس بخونن، پيشرفت كنن من وقتي بچه هايي رومي بينم  كه تو خيابونها دستفروشي ميكنن مي بينم خيلي غصه مي خورم وقتي اين بچه الان بايد تو مدرسه باشه داره كار ميكنه دستفروشي ميكنه چه جورميتونه آينده بهتري رو رقم بزنه خدايا نعمت سلامتي ، سعادت وعاقبت بخيري رو نصيب همه بكن امير حسين منم زير سايه خودت در مسير مستقيم نگهدار كمك كن تااميرم فردي سالم و صالح و مفيد براي جامعه و باعث افتخار براي پدر و مادر...
10 شهريور 1392

شيرينكاريهاي امير حسين

اميرحسين اين روزها شيرين هاي يا دسته گلهاي جديدي به آب ميده مثلا موبايل باباشو خراب كرد بعد مامان جونش بهش ميگه كي موبايل بابا رو خراب كرده ميگه آزاده ، بچه بد ات ات  بعد تو خونه بهش ميگم امير كي موبايلمو خراب كرده ؟ميگه بابا ديگه اينكه چند وقتي بود دندونم درد ميكرد اميرحسين از دندون درد من خيلي نگران وناراحتبود بعد بهش ميگم نه امير چيزي نشده ، دندون مامان درد ميكنه ميگه ششسته ! آمپول! دندون ششسته آمپول بعديادم افتاد كه تو كتاب "فيل اومد آب بخوره افتاد دندونش شكسته" كه باباش براش خونده فيله دندونش ميشكنه و دكتر ميره و آمپول ميزنه امير بسم الله و صلوات رو زمزمه مكنه و با اذان هم لب و دهنش رو تكون ميده ، گاهي هم نماز ميخونه ...
7 مرداد 1392